تغییر نگرش

مطالب علمی، اجتماعی و سعی در شکستن محدودیت های فکری

تغییر نگرش

مطالب علمی، اجتماعی و سعی در شکستن محدودیت های فکری

سلام به همه دوستای عزیزم. من سعی دارم هر مطلب جالبی که میدونم در اختیار شما بذارم و سعی دارم که یه تحول اساسی کنیم و سطح فکر و دانشمون رو ارتقا و نگاهمون به زندگی رو هم تغییر بدیم

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

مطلبی قدیمی اما قابل تامل

 

 

چوپانی تعریف میکرد: گاهی برای سرگرمی با یک چوب دستی دم در آغل گوسفندان می ایستادم و هنگام خارج شدن گوسفندان، چوبدستی را جلوی پایشان میگرفتم، طوری که مجبور به پریدن از روی آن می شدند.

پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن پریدند، چوبدستی را کنار کشیدم، اما بقیه گوسفندان هم با رسیدن به این نقطه از روی مانع خیالی می پریدند.

تنها دلیل پرش آنها این بود که گوسفندان جلویی  در آن نقطه پریده بودند.

گوسفند تنها موجودی نیست که از این گرایش برخوردار است. تعداد زیادی از آدمها نیز مایل به انجام کارهایی هستند که دیگران انجامش میدهند. مایل به پذیرش بی چون و چرای چیزهایی هستند که دیگران قبولش دارند.

 

 

وقتی خودت را هم صدا با اکثریت می بینی، باید بنشینی و عمیقا فکر کنی .      دیل کارنگی Dale Carnegie

 

Image result for ‫دیل کارنگی‬‎                               

Amirhosein Adel
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
تله پورت انسان موضوع چندان جدیدی نیست ولی اینکه فیزیک دانی معتبر آن را تایید کند موضوعی تازه و مهیج است. آقای غیرممکن ها،  میچیو کاکو ،  به ممکن بودن تله پورت انسان در آینده ای نه چندان دور اشاره میکند.

 

اما تله پورت به چه معناست؟ شاید فیلم هایی را به یاد داریم که در آن شخصی غیب می شود و در جایی دیگر و حتی جهانی دیگر ظاهر میشود به عنوان مثال در سری جدید فیلم چهار شگفت انگیز. موضوعی جذاب که توجه انسان های زیادی را به خود جلب کرده است.
ماجرا از این قرار است که شخصی که قرار است تله پورت شود به تک تک اتم های سازنده اش تجزیه می شود و تمامی این اتم ها و دی ان ای و حتی تمامی خاطراتش به صورت اطلاعات دریافت و سپس به مکان مورد نظر تله پورت می شود. یعنی شخص تجزیه شده و شخص حاصل از تله پورت تمامی ویژگی ها و حتی خاطرات آن فرد را دارد.
سوالی که پیش می آید این است که آیا آن شخص از بین می رود و شخص حاصل از تله پورت فقط کپی برابر اصل است؟ پس مفاهیم دینی و معنوی مانند روح چه میشود؟
در این جاست که علم فیزیک با این موضوعات به تناقض میرسد زیرا فیزیک فقط بعد جسمانی انسان را در نظر میگیرد. این موضوعی است که خود آقای میچیو کاکو به آن اشاره میکند.
البته جدا از این موضوع تله پورت انسان انرژی و زمان غیر قابل تصوری نیاز است البته در حاضر.
هم اکنون دانشمندان قادر به تله پورت بعضی از عناصر مانند روبیدیم وسزیم هستند.
آیا انسان می تواند به مفهوم روح را درک کند یا همانند زمان مفهومی در حد درک خود ارائه خواهد کرد.
امیرحسین عادل
Amirhosein Adel
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
پارک زمین شناسی Danxia Landform- چین
ما به سختی می توانیم باور کنیم که کوه هایی به این شکل واقعی باشند، چون هیچ وقت داخل سوراخ خرگوش نیفتاده ایم، اما کوه هایی با این طیف رنگی وسیع واقعا وجود خارجی دارد.
این کوه ها بخشی از پارک زمین شناسی Zhangye Danxia Landform  در چین هستند. لایه های سنگ های ماسه های و مواد معدنی در طول ۲۴ میلیون سال بهم فشرده شده اند و سپس به وسیله صفحه های زمین ساختی یا تکتونیک خم شده اند.
1
معدن های زیرزمینی متروک Yekaterinburg در روسیه
شما رویا نمی بینید، این غارهای نمکی افسانه ای واقعا وجود دارند. این عکس ها از عمق معدن های زیرزمینی Yekaterinburg  گرفته شده اند. لایه های carnallite – یک ماده معدنی که در کودها استفاده می شود- دیوارهای تونل را محکم کرده اند، واین شاهکار رنگارنگ را به وجود آورده اند. اینجا مثل نسخه زیرزمینی کوه های رنگین کمانی چین است.
بخش کوچکی از این غار در دسترس و برای عموم آزاد است، اما اکثر راه های آن بسته شده و بدون اجازه مخصوص از دولت کسی نمی تواند از آن بازدید کند.
2
غار یخ Kamchatka  در روسیه 
این غار یخ با ظاهر سورئال در Kamchatka Peninsula روسیه واقع شده است. این تونل طولانی توسط آب های داغ بهاری شکل گرفته است، که زیر زمین های یخی نزدیک آتشفشان Mutnovsky جریان دارند. به دلیل اینکه یخ های آتش فشان های Kamchatka در سال های اخیر آب شده اند، سقف این غار نازک شده و نور آفتاب به داخل نفوذ می کند و سازه های یخی را به شکل ترسناکی روشن می کند.
3
زمین های گل لاله در Lisse هلند 
یک مجموعه وسیع رنگارنگ چهل تکه! وقتی از بالا به این زمین ها نگاه می کنیم، گویی که یک کودک نوپای عظیم الجثه با یک جعبه مداد رنگی بسیار بزرگ در زمین های حومه ای هلند رها شده است- این کودک نتوانسته خط ها را خیلی خوب رسم کند.
گل های آبی درخشان، قرمز، صورتی و زرد تا جایی که چشم کار می کند در Lisse  پراکنده شده اند، جاییکه کشاورزان از فروختن گلها به گلفروشی های سراسر جهان سود زیادی نصیبشان می شود.
4-1
فصل گل های لاله از مارچ شروع شده و تا آگوست ادامه دارد با چندین نمایشگاه که در سراسر کشور برگزار می شود، اما بی شک این گل ها در ماه آپریل از همیشه تماشایی تر هستند.
کاشت گل از ۴۰۰ سال پیش آغاز شد. امروزه هلند بیش از  ۹ میلیون شاخه گل در سال پرورش می دهد که دو سوم ان به جاهای دیگر صادر می شود. اگر این گل ها عادلانه تقسیم شود به هر نفر روی کره زمین دو شاخه گل می رسد.
4
Dead Vlei در پارک Namib-Naukluft
Frans Lanting این تصاویر سورئال را از مکانی به نام Dead Vlei در پارک Namib-Naukluftبرای مجله نشنال جئوگرافیک گرفته است. به خاطر منظره و نور در این فریم، عکس شبیه نقاشی شده است. در عنوان عکس آمده است: ته رنگ نارنجی نور صبح و شن های در آسمان برای درخت های عظیم الجثه خار شتر پارک Namib-Naukluft  مثل یک بک گراند عمل کرده است.
5-1
Caño Cristales  در کلمبیا
Caño Cristales  یک رودخانه کلمبیایی است که در منطقه Serrania de la Macarena در Meta واقع شده است. این رودخانه در بین مردم رودخانه پنج رنگ یا رنگین کمان مایع نامیده می شود و به خاطر این رنگ های زنده و برجسته به عنوان زیباترین رودخانه جهان شناخته شده است.
رودخانه به رنگ زرد، سبز، آبی، مشکی و بیشتر از همه قرمز که توسط Macarenia clavigera (Podostemaceae )که در عمق رودخانه دیده می شود.
6
دریاچه Hillier در استرالیا
نه چشمانتان شما را فریب داده و نه این تصاویر فوتوشاپ هستند. از یک فاصله ای دریاچه Hillier در مجمع الجزایر Recherche استرالیا شبیه یک آدامس بادکنکی صورتی رنگ یکپارچه و جامد دیده می شود. اما نزدیک تر که می شویم بیشتر شبیه آب با ویژگی نیمه شفاف می شود، اما رنگ مشخص صورتی همچنان باقی می ماند. اگرچه برخی دلایل برای رنگ غیرعادی دریاچه- مثل نزدیکی دریاچه صورتی و دریاچه سنگال Retba- مورد تایید قرار گرفته اند، اما دلیل رنگ صورتی Hillier به صورت یک راز باقی مانده است. برخی فکر می کنند رنگ صورتی دریاچه Hillier، مثل دریاچه های دیگر، به خاطر میزان بالای نمک است که با یک گونه جلبک دریایی عاشق نمک به نام  Dunaliella salina  و باکتری صورتی رنگی به نام halobacteria آمیخته شده است. برخلاف دریاچه های صورتی دیگر که به صورت منظم طبق نوسات دمایی تغییر رنگ می دهند، این دریاچه رنگ خود را در طول سال حفظ می کند. حتی وقتی آب دریاچه به داخل بطری ریخته می شود به همین رنگ صورتی باقی می ماند.
دلیل این رنگ هرچه که باشد، خطری برای انسان محسوب نمی شود. اگرچه به دلیل میزان بالای نمک برای شنا کردن مناسب نیست، اما گردشگرانی که دوست دارند خودشان را در آبهای صورتی رنگ غوطه ور سازند، با آرامش خاطر و امنیت این کار را می کنند.
7
Hills of Ajka- مجارستان
با نگاه کردن به این عکس ظاهرا دو تصویر می بینید، تصویر بالایی یک جنگل معمولی، و تصویر پایینی جنگلی مریخی و عجیب. اما درحقیقت این عکس از یک محل و در یک زمان گرفته است. اینجا تپه های مجارستان غربی شش ماه بعد از ویرانی حادثه صنعتی است.
در اواخر سال ۲۰۱۰، نشتی مخزن و ترکیدن کارخانه اکسید آلمینیوم مجارستانی باعث انتشار میلیون ها گالن رسوبات قرمز رنگ سوزش آور شد. این مایع بسیار سمی به سرعت به سمت پایین تپه ها و دو روستای نزدیک هم حرکت کرد. این مواد ساختمان ها را مدفون، زمین ها را سمی و ده نفر را به کشت.
سربازان و داوطلبین مواد را با بیل جمع کرده به داخل کامیون ها ریخته و خیابان را آب پاشی کردند، اما جایی که این مواد ریخته بود سطحش قرمز باقی ماند.
وقتی که Palindromo Meszaros عکاس اسپانیایی بهار سال ۲۰۱۱ از این منطقه مصیبت زده بازدید کرد گفت: هنوز حسی از ترس در اینجا باقی مانده است. او سال ۲۰۱۲ مجموعه ای از برجسته ترین عکس هایش را در مجله Fraction منتشر کرد.
8
فواره های آب گرم در بیابان صخره سیاه نوادا (آمریکا)
فواره های آب گرم واقع شده در منطقه خصوصی میلیون آکری بیابان صخره سیاه نوادا، یک پدیده طبیعی نیست. این فواره ها سال ۱۹۶۴ تصادفا دراثر تست حرارت مرکزی زمین و برداشتن نادرست درپوش به وجود آمد.  از آن زمان آب جوشان به بالا فواره می زند، و کلسیم کربنات را هر سال در فواصل اطراف رسوب می کند. این رنگ های سبز و قرمز شفاف روی تپه ها هم به خاطر جلبک های گرماگرای است  که در آب و هوای بسیار این آبفشان ها به سرعت رشد می کنند.
9
دروازه جهنم در Derweze (ترکمنستان) 
در نگاه اول این عکس مانند صحنه های دراماتیک در فیلم های عملی تخیلی است، اما این سوراخ بسیار بزرگ آتشین در قلب بیابان Karakum به خاطر حمله فضایی ها به کره زمین اتفاق نیفتاده است. اینجا دهانه اتشفشان است و بیش از ۴۰ سال پیش توسط زمین شناسان درست شده است، و زبانه های آتش از آن زمان تابحال در حال سوختن اند.
به Derweze در ترکمنستان یا به قول محلی دروازه جهنم خوش آمدید.
10
 
Amirhosein Adel
۲۰ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خوشبخت ترین مخلوق خواهی بود

اگر امروزت را آنچنان زندگی کنی که گویی نه فردایی وجود داردبرای دلهره و

نه گذشته ای  برای حسرت..

اگر برای شاد بودن در پی دلیل نباشی….

اگر قبل از هر چیز در دوست داشتن ها

و دوست داشته شدن هایت صادق باشی…

اگر بجای آنکه وابسته باشی دلبسته باشی!!!

خوشبخت ترین خواهی بود

اگر بخشنده باشی در عشق،صداقت،قضاوت

اگر در همین لحظه زندگی کنی

Amirhosein Adel
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یک عمر باید بگذرد

تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی

نه خوردنی بود نه پوشیدنی،فقط دور ریختنی بود…!

و چقدر دیر می فهمیم که

زنــدگـی همین روزهاییست که

منتظـر گذشتنش هستیم …!

 همیشه بیاد داشته باشیم و فراموش نکنیم.

“مقصد”، همیشه جایى در “انتهاى مسیر” نیست!

“مقصد” لذت بردن از قدمهاییست، که برمى داریم

Amirhosein Adel
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر بخواهید یک زبان جدید یاد بگیرید، ساز زدن بیاموزید، از کتاب هایی که می خوانید استفاده بیشتری کنید؛ دانستن این که مغز شما چگونه مطالب جدید را می آموزد به شما در پیشرفت سریعتر کمک خواهد کرد. با این که جزئیات شیوه یادگیری در افراد مختلف کمی تفاوت دارند؛ اما مغز های ما اطلاعات را با روش های کم و بیش مشابهی دریافت می کنند. با دانستن این که این دریافت ها چگونه انجام می شوند؛ می توانیم موثر ترین استراتژی را برای یادگیری چیز های جدید به کار ببریم.

در این مطلب شش نکته ای که باید درباره سامانه یادگیری مغز بدانید بررسی شده اند. در ادامه با دیجیاتو همراه باشید.

۱. بهترین دریافت ما: اطلاعات تصویری


کافیست یک دقیقه درباره این نکته فکر کنید: نیمی از مغز شما به دیدن، پردازش داده های تصویری و بیرون کشیدن اطلاعات از دیده ها اختصاص یافته است. پنجاه درصد دیگر مغز قدرتش را بین سایر فعالیت ها تقسیم می کند.

یکی از یافته های هیجان انگیز درباره دیدن این است که مغز ما با نوشته ها هم مثل تصاویر برخورد می کند. هم اکنون که این متن را می خوانید، مغز شما هر حرف را به عنوان یک تصویر تفسیر می کند. این مساله یادگیری از طریق خواندن را در مقایسه با آسانی یادگیری بصری، بسیار ناکارآمد می کند.

توجه ما بیش از اشیاء ساکن، به طور ویژه ای به حرکت و اجسام متحرک معطوف می شود. پس در حوزه یادگیری، فیلم ها و انیمیشن ها می توانند بهترین دوست های ما باشند.

کاربرد: از فلش‌کارت های تصویر دار استفاده کنید. به یاداشت هایتان آیکن و تصویر اضافه کنید. از رنگ های مختلف در یادداشت برداری استفاده کنید. مفاهیم جدیدی که یاد می گیرید را در غالب نمودار طرح بندی کنید.

۲. ما تصویر بزرگ را بهتر از جزئیات به خاطر می سپاریم


وقتی مجبور هستید که انبوهی از اطلاعات را با سرعت زیاد به خاطر بسپارید؛ به احتمال زیاد دچار تجربه تلخ فراموش کردن مطالبی که فقط چند ساعت قبل یادگرفته بودید خواهید شد. در یکی از راه های جلوگیری از گیج شدن در هزارتو های اطلاعاتی، کافیست با یاد گرفتن هر مفهوم جدید، به خود یادآوری کنید که این مفهوم کدام بخش از علم یا موضوع مورد مطالعه شما را تعریف می کند. در ذهن خود یک تصویر بزرگ از مبحثی که درباره آن مطالعه می کنید؛ بسازید و بگذارید مفاهیم جای خودشان را در این تصویر پیدا کنند.

در واقع، مغز های ما تمایل دارند به جای توجه به جزئیات، کلیت کلام را به خاطر بسپارند. گاهی این تمایلات طبیعی مغز ما را هم بازی می دهند.

زمانی که مغز اطلاعات جدیدی دریافت می کند؛ در صورتی که بتواند آن را به اطلاعات دیگری مرتبط کند؛ آن را بهتر به خاطر خواهد سپرد. از این رو بهتر است در یادگیری ایده های جدید؛ ابتدا از کلیات شروع کنید و مرحله به مرحله وارد جزئیات شوید. با این روش در هر مرحله نقطه های بیشتری برای وصل کردن دارید.

این مثال جالب می تواند در بهتر فهمیدن این ایده به شما کمک کند: مغز خود را یک کمد پر از قفسه بندی در نظر بگیرید؛ شما تنها زمانی شروع به طبقه بندی لباس های مختلف در قفسه ها می کنید که کمد به حدی از «پر شدگی» رسیده باشد. زمانی که طبقه بندی انجام شد؛ جای هر لباس (داده) جدید مشخص و معلوم است.

در دنیای واقعی هم، زمانی که مغز شما به حدی از اطلاعات مرتبط با یک موضوع دسترسی داشته باشد؛ بهتر می تواند اطلاعات ورودی جدید را طبقه بندی کند. با این تفاوت که در مثال کمد؛ یک پیراهن نمی تواند همزمان در بیش از یک قفسه طبقه بندی شود. اما ذهن قابلیت پیوست کردن اطلاعات جدید در همه زمینه های مرتبط را دارد. چنین اطلاعاتی در آینده بهتر در یاد شما خواهند ماند. چرا که در زمان یادگیری، مغز شما آن ها را به بسیاری چیز های دیگر هم مرتبط کرده است. پس اگر یکی از لینک ها شکسته شود؛ دسترسی به اطلاعات از سایر لینک ها امکان پذیر خواهد بود.

کاربرد: یک نمودار بزرگ یا یک صفحه یادداشت را در دسترس داشته باشید تا بتوانید یک تصویر کلی از آنچه یاد میگیرید در ذهن نگهدارید و مفاهیم اصلی ای که تازه یاد گرفته اید را به آن اضافه کنید.

۳. خواب یادگیری و حافظه را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد


مطالعات نشان می دهند که داشتن یک شب خواب، بین یادگیری یک چیز و دادن آزمون مربوط به آن، نتایج را به طور قابل ملاحظه ای بهبود خواهد داد. در مطالعه ای که درمورد یادگیری مهارت های حرکتی انجام شد؛ شرکت کنندگانی که دوازده ساعت پس از یادگیری مهارت و داشتن خواب شبانه در این بازه، آزمون دادند؛ ۲۰٫۵% نسبت به آزمون های اولیه بهبود نشان دادند. در حالی که افرادی که بعد از چهار ساعت و بدون خواب آزمون دادند؛ فقط ۳٫۹% بهبود را تجربه کردند.

چرت زدن هم می تواند در بهبود یادگیری، مثل یک شب خواب کامل موثر باشد. در مطالعه ای که در دانشگاه کالیفرنیا، به رهبری دکتر متیو واکر انجام شد؛ شرکت کنندگان به انجام یک کار چالش برانگیز دعوت شدند. از یک گروه خواسته شد که پس از چرت زدن چالش را مجددا انجام دهند. گروه دیگر پس از همین مقدار بیدار ماندن چالش را تکرار کردند. گروه اول عملکرد بهتری داشت.

خواب، حتی «قبل از یادگیری» هم می تواند مفید باشد. دکتر متیو واکر می گوید:‌ «خواب برای مغز، مثل خشک کردن یک اسفنج است. مغز را قادر به جذب اطلاعات جدید می کند.»

کاربرد: قبل از رفتن به تخت خواب، مهارت های جدیدی که در طول روز یادگرفته اید را دوباره تمرین کنید و آموخته های درسی جدیدتان را مرور کنید. زمانی که از خواب بیدار می شوید؛ سعی کنید از چیزی که از آخرین آموخته هایتان به یاد می آورید، یادداشتی بردارید.

۴. محرومیت از خواب، توانایی یادگیری اطلاعات جدید را به شدت کاهش می‌دهد


محرومیت از خواب چیز ترسناکی است. با این که ایده هایی در مورد کاربرد های خواب داریم؛ اما هنوز هدف و فرایند آن را به طور کامل درک نکرده ایم. شاید این دلیلی است که باعث شده برای نیازمان به خواب، احترام کافی قائل نشویم.

با این که نمی توانیم دقیقا کاری که خواب برای ما انجام می دهد را شرح دهیم؛ اما می دانیم اگر خواب کافی نداشته باشیم چه اتفاقاتی می افتد. محرومیت از خواب ما را محافظه‌ کار می کند تا جلوی ریسک ها را بگیریم و به جای یادگرفتن چیز های جدید، به عادت های قدیمی خود اتکا کنیم. در همین حال، از آنجا که بدن ما هنگام خستگی نمی تواند به خوبی پاسخ نشان دهد؛ آسیب های فیزیکی ما را بیشتر تهدید می کنند.

محرومیت از خواب می تواند توانایی مغز شما در دریافت اطلاعات جدید را تا تقریبا ۴۰ درصد کاهش دهد. با امکان برخورداری از خواب خوب شب، نشاط صبحگاهی و ذهنی آماده برای یادگیری؛ تلاش برای شب بیداری و مطالعه، به جز در مواقع اورژانسی، ارزشش را ندارد.

مطالعه ای در دانشکده پزشکی هاروارد به این یافته رسیده که ۳۰ ساعت اول بعد از یادگیری مطالب، زمانی بحرانی است. اگر در این ۳۰ ساعت فرد از خواب محروم بماند؛ حتی داشتن یک خواب شبانه کامل نمی تواند مزیتی برای بهبود یادگیری در بر داشته باشد.

کاربرد: شب بیداری را فراموش کنید. تمرین ها و مطالعه خود را روز ها، زمانی که هوشیار هستید انجام دهید. زمانی که چیز جدیدی یاد می‌گیرید؛ مواظب خوابتان باشید.

۵. بهترین یادگیری، با یاددادن حاصل می شود


اگر مطالب را با این دید که قرار است آن ها را به فرد دیگری آموزش دهیم، مطالعه کنیم؛ اطلاعات را بهتر دریافت کرده، بهتر در ذهنمان طبقه بندی می کنیم و صحیح تر و بهتر به خاطر می آوریم.

در مطالعه ای، به نصف شرکت کنندگان گفته شد که از اطلاعاتی که باید یاد بگیرند؛ آزمون گرفته خواهد شد و به نیم دیگر گفته شد که باید آموخته هایشان را به فرد دیگر توضیح دهند. نهایتا از هر دو گروه، آزمون به عمل آمد. گروه دوم، با این که عملا آموخته هایشان را به کسی توضیح ندادند؛ عملکرد بهتری در آزمون داشتند.

رهبر این مطالعه، دکتر John Nestojko میگوید که این مطالعه نشان می دهد تصور ذهنی دانش‌آموزان، قبل و هنگام مطالعه روی کیفیت یادگیری آن ها اثرگذار است: «ایجاد تصور ذهنی مثبت در دانش‌آموزان می تواند به طور موثری با روش های ترجیحا ساده، انجام شود.»

با این که ما اولین کسی نیستیم که این را یافته، اما یادگیری مطالب با ایده ی آموزش آن به دیگران می تواند به طور ناخوداگاه ما را به استفاده از متد های بهینه یادگیری سوق دهد. برای نمونه، باعث می شود روی مهمترین بخش های مطالب، ارتباط بین مفاهیم مختلف و طبقه بندی دقیق مطالب در ذهنمان تمرکز کنیم.

کاربرد: در یک دفترچه یا بلاگ، درباره چیز هایی که یاد می گیرید بنویسید. مفاهیمی که آموخته اید را طوری توضیح دهید که گویی قرار است درسی برای دیگران باشند.

۶. مطالب مخلوط، بهتر آموخته می شوند

یکی از شیوه های رایج یادگیری، چیزی است که دیک اشمیت، محقق UCLA، آن را block practice می نامد. در این روش هنگام مطالعه یا تمرین، یادگیری ممتد بوده و روی یک موضوع خاص تمرکز می کند. نمونه این روش زمانی است که چند ساعت متوالی را صرف مطالعه یا تمرین می کنید.

اما اشمیت از شیوه ای متفاوت در یادگیری دفاع می کند. در این شیوه، که Interleaving نامیده می شود؛ موضوعات مورد مطالعه یا مهارت های مورد تمرین به طور مخلوط، و با تنوع بیشتر ارائه می شوند. Bob Bjork، از دیگر محققان UCLA، این روش را مورد بررسی های روانشناختی قرار داده است. در یکی از آزمایشات، او به شرکت کنندگان، با نشان دادن مجموعه ای تصاویر به عنوان نمونه، در مورد سبک های هنری مختلف آموزش می داد. گروهی از شرکت کنندگان با Block Practice، مطالب را آموختند. به این صورت که از هر سبک نقاشی ۶ نمونه نشان داده شده و سپس سبک بعدی بررسی می شد. گروه دیگر مطالب را به صورت مخلوط آموختند (نمونه های سبک های نقاشی مختلف، بدون ترتیب خاصی نشان داده می شدند.)

سپس هر دو گروه، با معلوم کردن سبک هنری نقاشی ای که تا به حال ندیده بودند؛ امتحان پس دادند. گروهی که مطالب را به روش مخلوط آموخته بودند؛ ۶۰ درصد نمره را کسب کردند. در حالی که گروه دیگر امتیازی در حدود ۳۰ درصد داشتند.

جالب این که حدود ۷۰ درصد از شرکت کننده ها اعتقاد داشتند که block practice موثر ترین روش یادگیری است. با این آزمایش معلوم شد که باید درمورد این که کدام روش برای مطالعه بهتر است؛ بیشتر تحقیق کنیم.

دکتر Bjork اعتقاد دارد دلیلی که Interleaving بهتر عمل می کند این است که قابلیت های طبیعی ما، برای شناخت الگو ها را بهتر درگیر می کند. همچنین، ما را مجبور می کند که اطلاعاتی که می آموزیم را به طور منظم مرور کنیم.

کاربرد: از نمونه کاربرد های Interleaving در دنیای واقعی، چرخیدن بین سه موضوع مورد مطالعه برای مرور مطالبی است. برای مثال برای یادگیری یک زبان جدید، می توانید توانایی های «صحبت کردن»، «گوش دادن» و «نوشتن» را به طور دوره ای تمرین کنید. این روش از صرف زمان زیاد روی یکی از آن ها و سپس رفتن به مورد بعد، بهتر جواب می دهد. حتی موقع تمرین مهارت های فیزیکی، برای نمونه تمرین تنیس، می توانید آموزش هایتان در فورهند (جلودست)، بک هند و سرویس ها را به صورت دوره ای تمرین کنید
Amirhosein Adel
۱۸ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید .»

او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌کند:…



« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد.


بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود.


اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را 



روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و … و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»



استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می‌دهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و….



اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»





Amirhosein Adel
۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

در سال ۱۹۵۴ میلادی یکی از دانشجویان دوره دکتری دانشگاه پرینستون به نام  Hugh Everett III ایده ای بنیادین را مطرح کرد: اینکه جهان های موازی متعددی وجود دارند که درست شبیه به دنیای ما هستند. این عوالم همگی به دنیای ما مربوط می شوند؛ در واقع آنها تابعی از ما هستند و ما نیز تابعی از آنها.


براساس نظریه او، در این جهان های موازی جنگ ها نتایج و پیامدهایی متفاوت از آنچه ما می دانیم داشته اند. موجوداتی که در این دنیا منقرض شده اند، تکامل یافته و اکنون در عوامل دیگری زندگی می کنند. از طرفی در جهان های دیگر، احتمال می رود که ما انسان ها نیز منقرض شده باشیم.


این ایده بسیار پیچیده است و می تواند هوش را از سر انسان ببرد با این همه باز هم امکان درک آن وجود دارد. نظریه وجود جهان های موازی پیشتر در آثار علمی و تخیلی نیز مطرح گردیده و در متافیزیک نیز به آن اشاره شده.


اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا یک فیزیکدان جوان و خوش آتیه باید با مطرح کردن چنین ایده ای در رابطه با جهان های موازی آینده شغلی خود را به خطر بیاندازد


در واقع Everett با مطرح نمودن نظریه خود در مورد جهان های متعدد تلاش داشت که به پرسشی مهم تر در حوزه فیزیک کوانتومی پاسخ دهد: اینکه چرا ماده کوآنتومی رفتاری تا این اندازه نامنظم دارد؟


سطح کوآنتومی پایین ترین سطحی است که علم تا به امروز موفق به کشف آن شده. گفتنی است که مطالعه در رابطه با فیزیک کوآنتومی از سال ۱۹۰۰ میلادی تاکنون آغاز شده؛ درست زمانی که فیزیکدانی به نام Max Planck برای نخستین بار این نظریه را به دنیای علم معرفی نمود.



آلبرت انیشتین (سمت راست) و مکس پلنک (سمت چپ)

مطالعات پلنک در مورد پرتو افکنی به کشف نتایجی غیر عادی انجامید که با قوانین قدیمی حاکم بر دنیای فیزیک مطابقت نداشت. براساس یافته های او، قوانین دیگری بر این دنیا حاکم هستند که نسبت به آنچه می شناسیم و می دانیم، در سطوحی عمیق تر عمل می کنند.


اصل عدم قطعیت Heisenberg



فیزیکدانانی که در مورد سطوح کوآنتومی مطالعه می کردند با فاصله اندکی از یکدیگر به نکاتی عجیب و باور نکردنی در رابطه با این جهان پی بردند. برای نمونه آنها دریافتند ذراتی که در سطح کوآنتومی وجود دارند به صورت قراردادی اشکال مختلفی به خود می گیرند. دانشمندان متوجه شدند که فوتون ها (همان بسته های کوچک نور) در قالب ذره و موج عمل می کنند.


برای درک بهتر این موضوع بهتر است به ذکر یک مثال دیگر بپردازیم. تصور کنید زمانی که فردی به شما نگاه می کند ظاهر و رفتاری شبیه به انسان را ببیند اما زمانی که برای بار دوم این کار را انجام می دهد شما را در قالب شکلی متفاوت از انسان با رفتاری گوناگون بیابد.


این نظریه تحت عنوان اصل عدم قطعیت Heisenberg شناخته می شود. Werner Heisenberg فیزیکدان اظهار داشت که ما صرفا با نگاه کردن به ماده کوآنتومی رفتار آن را تحت تاثیر قرار می دهیم. بنابراین انسان هیچگاه نمی تواند در مورد ماهیت یک شی کوآنتومی یا خصوصیات آن (مثلا موقعیت یا سرعت) مطمئن باشد و با قطعیت از آن سخن بگوید.


اما تفسیر کوپنهاگی از مکانیک کوآنتومی نیز این نظریه را تایید می کند. این تفسیر که توسط یک فیزیکدان دانمارکی به نام Niels Bohr مطرح شد نشان می دهد که ذرات کوآنتومی تنها به یک حالت (وضعیت الف یا ب) وجود ندارند و بلکه در یک لحظه، در تمامی حالت های ممکنشان هستند و مجموع همه حالت های ممکن برای یک ماده کوآنتومی را تابع موجی می خوانند و وضعیت یک شی که در تمامی حالا ممکنش به سر می برد را نیز بر هم نهی (Superposition) می گویند.


براساس نظریه Bohr زمانی که ما یک شی کوآنتومی را می بینیم، بر رفتار آن اثر می گذاریم. در واقع عمل مشاهده، برهم نهی یک شی را از بین می برد و آن را مجبور می کند که از تابع موجی خود یک حالت را انتخاب نماید.


براساس همین نظریه است که فیزیکدانان سنجش و اندازه گیری متفاوتی از یک شی کوآنتومی دارند: در واقع آن شی در جریان اندازه گیری های مختلف وضعیت های متفاوتی را انتخاب می کند.


تفسیر Bohr مورد پذیرش طیف گسترده ای از پژوهشگران قرار گرفت و هنوز هم شمار زیادی از اعضای جامعه کوآنتومی آن را قبول دارند. اما چندی است که تئوری جهان های متعدد Everett توجه بسیاری را به خود جلب نموده.


نظریه جهان های متعدد



Hugh Everett جوان بخش اعظمی از آنچه فیزیکدان پذیرفته شده آن دوران یعنی Niels Bohr در رابطه با جهان کوآنتومی مطرح کرده بود را پذیرفت. او ایده بر هم نهی و همچنین توابع موجی را قبول کرد اما در یک جنبه بسیار کلیدی با وی به مخالفت برخواست.


از نظر Everett اندازه گیری یک شی کوآنتومی باعث نمی شود که آن شی به یک حالت قابل درک تغییر وضعیت دهد و در مقابل، اندازه گیری آن، نوعی شکافت حقیقی در دنیا به وجود می آورد؛ جهان به لحاظ عینی دوتاست و به ازای هر نتیجه احتمالی اندازه گیری به یکی دیگر تقسیم می شود.


برای مثال، فرض می کنیم که تابع موجی یک شی هم ذره است و هم موج. زمانی که یک فیزیکدان آن ذره را اندازه گیری می کند دو نتیجه احتمالی از آن ناشی می شود: یا به عنوان ذره اندازه گیری می شود و یا به عنوان موج. همین تمایز باعث شد که نظریه مطرح شده از سوی Everett به رقیبی جدی برای تفسیر کوپنهاگی تبدیل شود.


زمانی که یک فیزیکدان شی را اندازه گیری می کند، دنیا به دو جهان مختلف تقسیم می شود تا با هر کدام از نتایج احتمالی آن مطابقت پیدا کند. بنابراین یک دانشمندان در یک دنیا آن شی را بر حسب شکل موجی اندازه گیری می کند و همان فرد در جهانی دیگر آن شی را به عنوان ذره اندازه می گیرد. این نظریه همچنین توضیح می دهد که چطور یک ذره را می توان در بیش از یک حالت اندزاه گرفت.


اما تفسیر جهان های متعدد Everett می تواند کاربردهایی فراتر از سطح کوآنتومی داشته باشد. اگر یک عمل بیش از یک نتیجه احتمالی داشته باشد، آنگاه (بر فرض آنکه تئوری این دانشمند صحیح باشد) زمانی که آن عمل رخ می دهد، دنیا به دو جهان تقسیم می شود و این مساله زمانی که فردی تصمیم می گیرد کاری را انجام ندهد نیز صدق خواهد کرد.


این بدان معناست که  اگر تاکنون خود را در شرایطی یافته اید که مرگ یکی از نتایج احتمالی اش بوده، آنگاه در جهان موازی با این دنیا، شما مرده اید و شاید به همین خاطر است که صحبت از این نظریه برای برخی دردناک و تالم برانگیز می شود.


یکی دیگر از جنبه های ناخوشایند تفسیر جهان های متعدد درک ما از زمان به عنوان یک مفهوم خطی را به زیر سوال می برد. تصور کنید که یک خط زمانی، یا تایم لاین، تاریخ جنگ ویتنام را به تصویر می کشد. اما به جای آنکه با یک خط مستقیم روبرو باشیم که در آن اتفاقات مهم به سمت جلو پیش می روند، با تایم لاینی روبرو هستیم که براساس تفسیر جهان های متعدد تهیه شده و هر نتیجه احتمالی از یک عمل را به تصویر می کشد که هر کدام (به عنوان نتیجه ای از پیامد اولیه) باز هم شاخ و برگ پیدا کرده و هر کدام با احتمالا مختلف نمایش داده می شوند.


اما  انسان نمی تواند از خویشتن های دیگرش (و حتی مرگ خود) در عوالم دیگر آگاه باشد. حال این سوال مطرح می شود که چطور می توان به صحت نظریه جهان های متعدد پی برد؟ اطمینان از محتمل بودن نظری تفسیر یاد شده در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی و با استفاده از یک آزمایش فکری (نوعی آزمایش ذهنی که برای اثبات یا رد یک ایده انجام می شود) با نام خودکشی کوآنتومی حاصل گردید.


این آزمایش فکری بار دیگر توجهات را به تئوری Everett معطوف کرد؛ نظریه ای که تا سال ها بی پایه و مهمل قلمداد می شد. چون نظریه وجود جهان های متعدد محتمل اعلام گردید فیزیکدانان و ریاضی دانان به بررسی عمیق تر پیامدها و آثار آن پرداختند.


اما تفسیر جهان های متعدد (Many-World) تنها نظریه ای نیست که به دنبال توصیف این جهان است و حتی تنها تئوری مطرح شده مبنی بر وجود جهان های موازی نیز به شمار نمی رود.


جهان های موازی: شکاف یا امتداد؟



نظریه جهان های متعدد و تفسیر کوپنهاگی تنها مواردی نیستند که تلاش دارند سطح پایه این دنیا را توضیح دهند. در واقع مکانیک کوآنتومی تنها شاخه فیزیک نیست که به دنبال چنین توضیحی می گردد و تئوری هایی نیز از مطالعه فیزیک زیر اتمی (Subatomic) در این رابطه به دست آمده است.


فیزیکدانان از زمانی که این رشته از علم زاده شد، دست به مهندسی معکوس این عالم زدند، به مطالعه چیزهایی پرداختند که می توانستند مشاهده نمایند و با حرکت به عقب، سطوح کوچک و کوچک تری از دنیای فیزیکی را مورد مطالعه قرار دادند.


در واقع فیزیکدانان سعی دارند از طریق مهندسی معکوس به سطوح پایه و نهایی این عالم دست پیدا کنند و ابراز امیدواری کرده اند که این سطح می تواند مبنای درک آنها از هر چیز دیگری را تشکیل دهد.


آلبرت انیشتین با دنبال نمودن نظریه معروف خود به نام نسبیت باقی عمرش را صرف پیدا کردن آخرین سطحی نمود که امید می رفت به تمامی پرسش های فیزیکی پاسخ دهد. دانشمندان از این نظریه خیالی تحت عنوان «نظریه همه چیز» یاد می کنند. فیزیکدانان کوآنتومی باور دارند که تا یافتن آن نظریه نهایی زمان زیادی باقی نمانده. اما شاخه دیگری از فیزیک باور دارد که کوآنتوم کوچک ترین سطح ممکن نیست و به همین دلیل نمی توان «نظریه همه چیز» را بر مبنای آن تدوین کرد.


این فیزیکدانان در مقابل به سطوح زیرکوآنتومی نظری رجوع نمودند که تحت عنوان تئوری ریسمانی (String theory) از آن یاد می شود. نکته جالب اینجاست که حتی محققانی نظیر Everett در جریان بررسی های نظری خود به این نتیجه رسیدند که جهان های موازی وجود دارند.


نظریه ریسمانی در اصل توسط یک فیزیکدان ژاپنی-آمریکایی به نام Michio Kaku مطرح شد و براساس آن سنگ بنای همه چیز و البته نیروهای فیزیکی این دنیا نظیر گرانش در سطح زیرکوآنتومی وجود دارد.


این سنگ بنای معرف نوارهای پلاستیکی (یا رشته های) کوچکی هستند که کوآرک (ذرات کوآنتومی) و در نهایت الکترون ها، اتم ها و سلول ها را تشکیل می دهند.


اینکه با استفاده از این ریسمان ها دقیقا چه نوع ماده ای ساخته می شود و رفتار آن ماده چطور خواهد بود به میزان لرزش این رشته ها بستگی دارد و در واقع به همین ترتیب است که کل جهان ما ساخته می شود و بر مبنای تئوری ریسمان این شکل گیری روی ۱۱ جهت مختلف اتفاق می افتد.


همچون نطریه جهان های متعدد، تئوری ریسمانی نیز بر وجود جهان های موازی دلالت دارد. براساس این تئوری، جهان خود ما به سان حبابی است که در کنار جهان های موازی دیگر وجود دارد. اما در نظریه ریسمان، برخلاف تئوری جهان های متعدد، این جهان ها می توانند با یکدیگر تماس پیدا کنند. در واقع نظریه ریسمانی می گوید جاذبه می تواند میان این جهان ها جریان پیدا کند و زمانی که با هم تعامل پیدا کردند، اتفاقی نظیر انفجار عظیم یا همان بیگ بنگ که باعث شکل گیری این جهان شد، رخ خواهد داد.


البته فیزیکدانان توانسته اند مکانیک هایی را برای تشخیص ماده کوآنتومی ایجاد نمایند با این همه، ریسمان های زیرکوآنتومی هنوز هم کشف نشده اند و به همین دلیل این مقوله و نظریه ای که برپایه آن استوار شده کاملا در سطح نظری است.


در پایان باز هم می خواهیم این سوال مهم را مطرح نماییم که آیا واقعا جهان های موازی وجود دارند؟ براساس تئوری جهان های متعدد نمی توان با قطعیت در این رابطه سخت گفت چراکه انسان نمی تواند از وجود این جهان ها باخبر شود.


نظریه ریسمانی نیز دست کم یک مرتبه تا به حال تست شده و نتایج آن منفی بوده است با این همه دکتر Kaku باور دارد که ابعاد موازی وجود دارند.


متاسفانه انیشتین به اندازه ای عمر نکرد که نتایج حاصل از تحقیقات دانشمندان دیرا بررسی کند

Amirhosein Adel
۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

خداوندا


از بچگی به من آموختند همه را دوست بدار


حال که بزرگ شده ام


و


کسی را دوست می دارم


می گویند:


فراموشش کن



علی شریعتی


ali shariati



دنیا را بد ساخته اند … کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد …


کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری …


اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد …


به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند …


و این رنج است …



علی شریعتی


ali shariati



برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه


قدرت و جرات لازم است


وگرنه هر ماهی مرده ای هم


می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.



علی شریعتی


ali shariati



آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست


خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند


اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک خواستن مطلق شویم


و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم


پاسخ خویش را خواهیم گرفت.



علی شریعتی


ali shariati



دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید


عزاداری می کنند



علی شریعتی


ali shariati



حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود


اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند


و بزرگترین درد او را بی آبی نامیدند



علی شریعتی


ali shariati



به من بگو نگو


نمیگویم


اما نگو نفهم


که من نمی توانم نفهمم


من می فهمم .



علی شریعتی


ali shariati



من هرگز نمی نالم…


قرنها نالیدن بس است…


میخواهم فریاد بزنم…!


اگر نتوانستم سکوت میکنم….



علی شریعتی


ali shariati



خدایا ! به هرکه دوست میداری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است


و به هر که دوست تر میداری بچشان که :


دوست داشتن از عشق برتر



علی شریعتی


ali shariati



عشق طوفانی و متلاطم است


دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت



علی شریعتی


ali shariati



عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند


دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد



علی شریعتی


ali shariati



عشق در دریا غرق شدن است


دوست داشتن در دریا شنا کردن



علی شریعتی


ali shariati



عشق بینایی را می گیرد و


دوست داشتن بینایی می دهد



علی شریعتی


ali shariati



عشق تملک معشوق است


دوست داشتن تشنگی


محو شدن در دوست

Amirhosein Adel
۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر